۱۳۹۲/۰۸/۰۷

Music, and nothing else matters...


یکی دو سال پیش و آن زمان که بازار "حلقه وبلاگی گفت‌وگو" هنوز گرم بود٬ درباره موسیقی نوشته بودم. (این نوشته مهدی جامی احتمالا بخش‌هایی از آن‌چه نوشته‌ام را روشن می‌کند). آن‌جا نوشته بودم و باز هم می‌نویسم که موسیقی و گوش کردن به موسیقی٬ بخش بزرگی از زندگی من را پُر می‌کند. می‌توانم قاطعانه بگویم که تقریبا هر روز من با موسیقی شروع می‌شود و با موسیقی تمام می‌شود. علاوه بر این‌که وقتی در حال کار هستم٬ همیشه مشغول گوش کردن به موسیقی هستم٬ پیش می‌آید که در برخی ساعات صرفا به موسیقی گوش کنم. 
طبیعتا وقتی کسی تا این حد به موسیقی گوش کند٬‌ دامنه موسیقی‌هایی که به آن‌ها علاقه دارد هم بسیار گسترده خواهد بود. گرچه علاقه اصلی من در موزیک هاردراک و شاخه‌های مختلف موسیقی متال است٬ اما شنونده‌یِ سبک‌های مختلف دیگر هم هستم. 
شاید بهتر باشد درباره موزیک ایرانی٬ تکلیف خودم را روشن کنم: من به هیچ‌وجه از علاقه‌مندان به موسیقی سنتی نیستم. شاید تعداد آهنگ‌های موسیقی سنتی که به آن‌ها علاقه‌مندم٬ از تعداد انگشتان دو دست هم کمتر باشد. بیشتر علاقه‌ام هم بر می‌گردد به شعر/ ترانه‌های این آهنگ‌ها. گوش کردن به موسیقی سنتی ایرانی٬ صبر و حوصله‌ای می‌خواهد که من از آن بی بهره‌ام. ضمن آن‌که - صرفا به عنوان یک شنونده مشتاق و نه بیشتر - تغییری در این موسیقی نمی‌بینم. سال‌هاست ریتم‌های مشخصی وجود دارند و همان‌ها مدام تکرار می‌شوند. همین‌طور خیلی هم هوادار موسیقی ایرانی پیش از انقلاب - یا آن‌چه که به عنوان موسیقی لس‌آنجلسی از آن یاد می‌شود - نیستم. مانند بسیاری از هم‌نسلان‌ام٬ با خواننده‌هایی چون داریوش٬ ابی٬ فرهاد و فریدون فروغی خاطره دارم٬ در میهمانی‌ها اتفاق افتاده که آهنگ‌هایی از شهرام شب‌پره٬ حسن شماعی‌زاده٬ ساسی‌مانکن٬ گوگوش و ... گذاشته یا شنیده‌ام٬ اما طرفدار هیچ‌کدام‌شان نیستم. به این معنی که ماه‌ها اتفاق می‌افتد این نوع موسیقی را گوش نمی‌کنم و نه اتفاقی برای‌ام می‌افتد و نه دل‌تنگ‌شان می‌شوم. علاقه‌ام در موسیقی ایرانی٬ بیشتر به گروه‌های جدید بر می‌گردد. علاقه‌ای که از گروه اوهام شروع شد٬ با گروه‌هایی چون کهت‌میان ادامه پیدا کرد٬ سایت‌هایی چون تهران‌اونیو آن را بیشتر کرد و با محسن نامجو و عبدی بهروان‌فر به اوج رسید. اساسا در موسیقی ایرانی عاشق سبک و کارهای جدید هستم: راک٬ الترناتیو و ... مثلا گروه منفی یک (Minus 1) یا (The Ways)٬ فرجام٬ رادیو تهران٬ صد سال آخر٬ سیرکو کافه٬ بُمرانی و ...
انتخاب تنها یک آهنگ از میان همه‌ی این آهنگ‌ها٬ کار بسیار دشواری است. تا همین الان٬ چند کار خوب به نظرم آمده و هر بار که می‌خواهم نا یکی را بنویسم٬ ناگهان کار دیگری به ذهن‌ام می‌رسد. قطعاتی چون "بی‌نظیر"٬ "مارکوزه"٬ "دهه شصت"٬ "دیازپام ده" از محسن نامجو٬ "توهم" از گروه منفی یک٬ "عشق‌بازی" از "دِ ویز"٬ "اجازه"٬ "شلمرود"٬ "لالایی" از عبدی بهروان‌فر و ...
بین تمام این آهنگ‌ها اگر بخواهم انتخاب کنم٬ بین دو گزینه گیر خواهم کرد: "بی‌نظیر" از محسن نامجو و "زدیم به خونه‌اش" از عبدی بهروان‌فر. احساسی که در این دو قطعه وجود دارد٬ همراه با شعر بسیار قوی و توانایی خواننده در "درآوردن" حس ترانه٬ آن‌ها را برای‌ام تبدیل به قطعاتی جاودانی کرده است. 
و اما موزیک خارجی! انتخاب این‌جا برای‌ام بسیار سخت است. از میان متالیکا٬ مرلین منسون٬ کویین٬ آناتما٬ تولز٬ تام ویتس٬ راجر واترز٬ کُرن٬ نیروانا٬ رادیوهد٬ سیستم آوِ داون٬ باب مارلی٬ دِ دُرز٬ گانزن رِزز٬ آیرون میدن٬ جیمی هندریکس٬ ردهات چیلی پپرز و ... کدام را انتخاب کنم؟ از هر کدام از آهنگ‌های این گروه‌ها٬ و البته از قطعات بسیار گروه‌های بسیار دیگر٬ هم خاطرات بسیاری دارم و هم دل‌بستگی‌های فراوانی به آهنگ‌های‌شان. 
در نهایت اما انتخاب نهایی من٬ آهنگی بدون کلام خواهد بود از متالیکا با عنوان "Orion". قطعه‌ای که شنیدن آن٬ همواره باعث می‌شود به یاد کلیف برتون٬ بیسیست متالیکا٬ بیفتم که در جوانی عمر خود را از دست داد و البته به نظرم باعث شد دنیای موسیقی از یک استعداد مسلم محروم شود. 

پیش‌نوشت:
این یادداشت به دعوت علی مهتدی عزیز نوشته شده. من به شخصه از صادق جم٬ کیوان حسینی٬ ناصر غیاثی و آرمان امیری دعوت می‌کنم که چیزکی در این زمینه بنویسند. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر