پیشنوشت: اگر کسی معتقد به مبارزه مسلحانه است٬ مخاطب این نوشته نیست. مخاطبان این نوشته٬ کسانی هستند که از سیستم فعلی ناراضیاند٬ به آزادی بیان معتقدند و نگران رشد اسلاموفوبیا/ عربستیزی/ نژادپرستی در دنیای جدید هستند
برخی میگویند 'ترور کاریکاتوریستهای شارلی-ابدو' محکوم است٬ اما بلافاصله اضافه میکنند که کار این نشریه در انتشار کاریکاتورهای پیامبر اسلام نیز کار درستی نبوده و آن را محکوم میکنند.
در این عبارت چند مشکل وجود دارد؟
۱. شارلی-ابدو کاریکاتورهای مختلفی از پیامبران مختلف منتشر کرده (نمونهاش کارتون روی جلدشماره آخر این نشریه در سال ۲۰۱۴ که درباره عیسی و مریم بود). افرادی که 'به ظاهر' نگران 'اسلاموفوبیا' در غرب/ فرانسه هستند٬ با این جمله اتفاقا تمام سخنان اسلامستیزها را تایید میکنند: برای آنها انتشار هر تصویر/ کارتونی از هر پیامبر یا امر مقدسی٬ مشکلی ندارد. تنها مشکل آنها پیامبر اسلام است. ژست مخالفت آنها با اسلامهراسی آن قدر پوچ است که در همان جملات اول خود را نشان مینمایاند: برای آنها نیز مسلمانان مشتی 'تروریست' و 'بربر' هستند که نباید 'تحریک'شان کرد.
۲. اگر جملهای که در ابتدای این نوشته نقل کردم٬ حکمی اخلاقی باشد که در همه شرایط صادق است٬ قابلیت تعمیم هم خواهد داشت. امتحان میکنیم:
- کشتار یهودیان توسط هیتلر محکوم است٬ اما خود یهودیان هم مقصر بودند که بر افشای دین خود اصرار داشتند
- کودتای آمریکا و بریتانیا علیه مصدق محکوم است٬ اما خود مصدق هم اشتباه کرد که آنها را با ملی شدن صنعت نفت تحریک کرد
- اعدام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ توسط جمهوریاسلامی محکوم است٬ اما خود زندانیان هم نباید زندانبانان را تحریک میکردند
- بازداشت/ محرومیت از حقوق شهروندی بهاییان درا یران محکوم است٬ اما خود آنها هم اشتباه میکنند که بر بهایی بودن خود تاکید دارند
- کشتن ندا آقا سلطان٬ سهراب اعرابی٬ ستار بهشتی و … توسط جمهوریاسلامی محکوم است٬ اما آنها هم اشتباه کردند که در خیابان/ وبلاگ حکومت را تحریک کردند
- حصر میرحسین موسوی/ مهدی کروبی/ زهرا رهنورد محکوم است٬ اما آنها هم نباید تا این حد به پر و پای حکومت میپیچیدند
آیا با جملههای بالا موافقید؟
۳. قتل انسانها به هیچ شکل و با هیچ استدلالی قابل قبول نیست. انسان٬ چون 'انسان' است٬ دارای حقوق و کرامت است. پاسخ نوشته/ طرح/ فیلم/ موزیک٬ قتل نیست. نمیتوان عمل عدهای را که با اسلحه اتوماتیک سراغ کسانی رفتهاند که تنها قلم در دست دارند را توجیه کرد. هیچ ظلمی٬ هیچ ظلمی٬ هیچ وضعیتی و هیچ فضایی٬ نمیتواند توجیهکنندهی چنین عملی باشد.
۴. آزادی بیان مهم است. به عقیده شخصی من٬ مهمترین دستاوردی است که بشریت داشته. اینکه همه افراد و گروهها حق داشته باشند نظر و سخن خود را بیان کنند (استثناهای کوچکی در این زمینه وجود دارد که میتوان بعدها به بحث درباره آنها نشست). شارلی-ابدو حق داشت٬ دارد و خواهد داشت که کاریکاتورهای پیامبر اسلام را منتشر کند٬ همانطور که مسلمانان حق دارند آنها را 'احمق' توصیف کنند٬ کاریکاتورهایشان را بشکند یا از آنها به دادگاه شکایت کنند. هر کسی این حق را دارد که بیهیچ هراسی٬ به تمام مقدسات دینی همهی انسانهای دنیا توهین و تمام آنها را 'احمقانه' بداند٬ همانطور که میتوان عقیده چنین فردی را 'احمقانه' توصیف کرد. توهین - اگر درباره کاریکتورها به آن معتقد باشیم - از مصادیق آزادی بیان است. - البته مرز باریک میان توهین و تهمت را نباید فراموش کرد-. بالاتر از آن٬ اینکه اگر کسی به مقدسات من توهین کند٬ من برایاش در شبکههای اجتماعی یا هر جایی که بتوانم٬ آرزوی مرگ میکنم. این معنای 'آزادی بیان' است. آزادی بیان همان مقولهای است که بخش عمدهای از ما را از مملکت خودمان فراری داده و به ناچار٬ در کشوری دیگر سکنی گزیدهایم. قرار نیست هر بار و هر جایی٬ به هر بهانهای٬ آزادی بیان محدود شود.
۵. اسلاموفوبیا٬ عربستیزی٬ مهاجرستیزی و … در غرب وجود دارد. اینها واقعیتهای غیرقابل انکار دنیای امروز غرب است (قبلا تجربه شخصیام در این زمینه را نوشتهام: اینجا و اینجا) راه مبارزه با اسلاموفوبیا در غرب اما٬ چنین موضعگیریهایی نیست. اتفاقا این شکل از موضعگیریها٬ دقیقا همان چیزی است که راستهای افراطی دنبال آن میگردند. این تحلیلها٬ ناخواسته آب به آسیاب راست افراطی میریزد تا تمام 'مهاجران' را در دو دسته جای دهد: قاتلان/ حامیانشان. راه مبارزه با اسلامستیزی این نیست که 'قربانیان' را محکوم کنیم - آنهم قربانیانی که از قضا٬ به گواه مواضعشان٬ مقابل راست افراطی ایستاده بودند -. هدف باید محکوم کردن سیستمی باشد که به شکل سیستماتیک اسلاموفوبیا را تقویت و اسلامستیزها را تغذیه میکند.
۶. از جمله اتفاقهای دیگر این روزها٬ نوشتن یک جمله تکراری است: آن وقت که در فلانجا انسانها کشته میشدند٬ ندیدیم موضعگیری کنید.
این هم از آن حرفهایی است که لقلقه دهان کسانی است که حرفی برای گفتن ندارند. ساختار جمله برایتان اشنا نیست؟ مشابه همین جمله را زمان حمله اسراییل به غزه و حمایت از مردم فلسطین٬ از کسان دیگری شاهد بودیم: آنها هم میگفتند که چرا درباره غزه موضع میگیرید و چرا ما مواضع شما در محکومیت فلان جنایت در فلان نقطه دنیا را ندیدیم. کسی هم نیست بگوید که اولا لازم نیست من نوعی درباره تمام مسایل جهان موضعگیری کنم. دوم آنکه چه بسا فردی موضعگیری کرده و مدعی ندیده. در نهایت اینکه با چنین استدلالی٬ هیچکس در هیچجای دنیا٬ حق موضعگیری در هیچ زمینهای را ندارد٬ چون همیشه مسایلی بوده که از آنها بی خبر بوده/ دربارهشان موضع نگرفته.
۷. در نهایت ساختن دوگانهی 'یاهمراه با محکوم کردن ترور٬ حتما باید اشاره کنید که غرب فلان و بهمان یا آنکه شما هم نژادپرست/ اسلاموفوب/ مهاجرستیز' هستید٬ دقیقا همان کاری است که جرج بوش پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ انجام داد: یا با ما یا بر ما. تاریخ مصرف این دوگانهسازیها٬ سال هاست که تمام شده.
۸. من شارلی هستم٬ بدون اینکه فراموش کنم در غرب چه میگذرد٬ بیقید و شرط و بدون هیچ حرف اضافهای٬ قتل کاریکاتوریستهای شارلی-ابدو و حمله به دفتر آن را محکوم میکنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر