
دلبرِ سودابهیِ من
مهتابهی من٬ دست به آفتابهی من
هیکل غرق آبهی من٬ روغنِ ماهیتابهی من
مارکوزهی من٬ غذای هر روزهی من
ببین تو دریوزهی من
به دست خود پوزهی من٬ ببند قلاده تویی
هیکل جلاده تویی
وفای سر داده تویی
جفای آماده تویی
ببند٬ قلاده تویی
پوزهی من... ببند٬ قلاده تویی
پوزهی من
غذای هر روزهی من
هنگامهی من واسه همه فصلا
برنامهی من
نخوانده بَر، نامهی من
روت به که عیان بوَد
تیز بوَد شامهی من
قطامهی من
تو راس برنامهی من
علامهی من
ببر خونآشامهی من
گاز ز عمامهی من٬ کَندی و علامهی من٬ گشتی و بَر تو نامهی من٬ خواندی و خیس به حمامهی من٬ رفتی و رنج ز کلامهی من٬ بردی و عشق در کاسهی من٬ ریختی و اشک
بی تو ادامهی من کشک
هرناندز من
مراحل سنتز من
دو بیتی فائز من
تعلم غامض من
محدودهی من
نگاه بیهودهی من
ببین دل و رودهی من
سٌر روده ی من
ببین دل و رودهی من
محدوده ی من
سیاه از دودهی من
سیاه بیهودهی من
شکاف محدودهی من
سه جاف دروازهی من
دلبر طنازهی من
دلبر طنازهی من رید به آوازهی من
سخت شده سازهی من
درد به اندازهی من
کاشانهی من
موی به سر شانهی من
شعاع لب پریدهی خورشید شانهی من
مردانهی من
سفید دردانهی من
مرغ غمت گشتم و شد
حسرت تو دانهی من !
محسن نامجو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر