- در انتخاباتی شرکت خواهم کرد که "آزاد، سالم، عادلانه و
موثر" باشد. شروطی مانند "آزاد و عادلانه" بودن را که مدتهاست حذف
کردهایم، به انتخابات "سالم" هم که امیدی نیست. "موثر" بودن انتخاب
ما هم محل بحث و سوال فراوان دارد.
- من حداقل سه بار براساس "جو" و "موج" رای
دادهام. (خاتمی 80، معین 84، موسوی 88) به جز رای آخر، از دیگر آرایام راضی نیستم.
(دور دوم سال 84 رای ندادم). از من گذشته است که به صرف موج ایجاد شدن و "امیدهای
الکی و واهی" پای صندوق رای بروم.
- هیچ شکی
نیست که پیرامون یک آدم نمیتوان تنها به "گذشته" او اکتفا کرد - گرچه نمیتوان
و نباید گذشته را فراموش کرد - ولی دلیلی ندارد به کسی رای بدهم که هیچ سنخیتی با اصلاحطلبان
ندارد، از افتخاراتش این است که سرلشکر فیروزآبادی در فیلم تبلیغاتی او حضور دارد و
همین دو سال پیش، هر چه توانسته به موسوی و کروبی و معترضان گفته است.
- پیش از این گفته بودم که به نظر من تغییر رییسجمهور، مانعی
در راه سیاستهای کلان حکومت نیست و نخواهد بود. هیچ نشانهای در دست نیست که آیتالله
خامنهای، از جاهطلبیهای هستهای خود دست کشیده باشد - اتفاقا برعکس، هر روز با زبان
و لحن تندتر آن را مطرح میکند -. من به "امید"ی که کمتر از یک درصد احتمال
وقوع دارد، رای نخواهم داد.
- رای دادن، مانند رای نادن، یک کنش سیاسی است. آنان که رای میدهند،
همانند آنانکه رای نمیدهند، در مقابل این کنش سیاسی خود مسوولاند و باید در آینده
پاسخگوی عمل خود باشند. نمیتوان یکطرفه تنها از تحریمیها سوال پرسید و آنها را
مسوول دانست، ولی خودمان مسوولیتی قبول نکنیم.
- من دلیلی برای رای دادن به کسی که از سر دادن چند شعار در ستاد
انتخاباتی خود هراس دارد، در مقابل یازداشت افراد در ستاد خود واکنشی نشان نمیدهد
و در نهایت بیانیه صادر میکند، ندارم.
- سیاستورزی، یک کنش نقطهای و لحظهای خاص نیست. انتخابات یعنی
زمانی که قرار است محصول خود را برداشت کنیم. نمیتوان دو سال جلوی هر نوع کنشی را
به دلیل "تندروی" بگیریم، بعد با شعار "پراگماتیسم"، "رئالیسم"،
"نجات ایران" و ... در زمین حاکمیت بازی کنیم.
- من دلیلی نمیبینم رایام را _همان یک رای ارزشمند را - به
صندوق کسانی بیندازم که مشخص نیست چه بلایی سرش میآورند. رای من ممکن است باطل شود،
به شکل دیگری خوانده شود و یا اصلا خوانده نشود. کاندیدای مورد نظر، چه راهکاری برای
جلوگیری از تضییع رای من دارد؟
- دلیلی ندارد که دل به "امید واهی" ببندم. این چرخه
امید - یاس، تاکنون بارها در این مملکت به وجود آمده و هر بار اوضاع را بدتر از قبل
و روی پا ایستادن را سختتر از دفعه قبل میکند؛ چرا من باید به تکرارا مجدد این چرخه
رای دهم؟
- من به دلیل نگرانی خانواده یا چشمان نگران خواهر و برادر یا
شور و شوق دوست رای نمیدهم. رای دادن اینگونه، همان پوپولیسم است. اتفاقا من چون
نگران ایران هستم، چون نکران جنگ و تحریم بیشتر هستم، معتقدم نباید رای داد و در زمین
حکومت بازی کرد.
- من برای دادن به یک کاندیدا و حضور در یک بازی سیاسی، پرنسیبهایی
برای خودم قائلام. نمیتوان همهی اصول و عقاید را زیرپا گذاشت و بعد این کار را با
"رئال پولتیک" توجیه کرد. هر فرد و گروهی برای "کنش سیاسی" باید
به حداقلی از "اصول و پرنسیب" معتقد باشد.
- من مدتهاست که گزارهای چون "رای میدهم برای نه گفتن
به ..." را از ذهنام بیرون کردهام. نمیتوان برای چند سال کنش سیاسی را محدود
به "نه گفتن" کرد. سیاست یعنی ارائه برنامههای ایجابی برای جذب رایدهندگان.
برنامههایی که قرار است واقعی باشند، نه آنکه از آرزو و خیال نشات گرفته باشند.
- من نمیتوانم به تحلیلگران و گروههای سیاسی اعتماد کنم که
در شش ماه گذشته، نوسان زیاد داشتهاند - تحریم فعال، عدم شرکت، شرکت مشروط تنها با
حضور خاتمی، شرکت مشروط تنها با حضور هاشمیرفسنحانی، شرکت در انتخابات با حضور روحانی
- نمیشود تنها در شش ماه، این همه تزلزل و تذبذب فکری را توجیه کرد.
- من نمیتوانم به کسانی اعتماد کنم که برای نحات اقتصاد کشور
اساسا هیچنوع توانایی برای درگیری با سپاه پاسداران - که بر تمام ابعاد و شئوون اقتصاد
کشر جنگ انداخته - در آنها وجود ندارد. نمیتوان به کسانی رای بدهم که برنامهی اقتصادیشان
مطابق برنامهی افرادی است که در زمان ریاستجمهوری آنها تورم به 49 درصد رسید.
- کاندیدای من حسن
روحانی نیست، هیچ کاندیدای دیگری نیز وجود ندارد که کفِ مفِ کف مطالبات من را نمایندگی
کند، در نتیجه رای نمیدهم.
پیش از این در همین زمینه نوشتهام: چرا تحریم انتخابات؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر