۱۳۹۲/۰۳/۰۳

اصلاح‌طلبان، اپوزیسیون، انتخابات

از نتایج بی‌برنامگی، عدم نقد گذشته، نشاندن آرزوها به جای تحلیل شرایط واقعی کشور و ... این می‌شود که 4 سال پس از انتخابات ریاست‌جمهوری سال 88، دو سال پس از حصر موسوی و کروبی و رهنورد، و بیش از یک سال پس از انتخابات مجلس نهم، اصلاح‌طلبان و حامیانشان، هفتاد و دو فرقه شده و هر کدام ساز خود را می‌زنند و مشخص نیست که با انتخابات ریاست‌جمهوری آتی، باید چگونه برخورد کنند.
زمانی که سیدمحمد خاتمی در انتخابات مجلس نهم شرکت کرد، می‌شد حدس زد که اصلاح‌طلبان - یا لااقل گروه‌هایی از آنان - برای انتخابات ریاست‌جمهوری برنامه دارند. بازی "می‌آیم - نمی‌آیم" خاتمی اما بیش از یک سال طول کشید و کمپین‌های مجازی و دیدارها با خاتمی نیز تنها به التماس و خواهش از او خلاصه شد برای حضور در انتخابات، بدون این‌که برنامه‌ای ارائه شود یا راهکاری برای روزی که خاتمی نیاید/نگذارند بیاید.
با عدم پذیرش خاتمی، تمام این التماس‌ها عینا به سمت هاشمی‌رفسنجانی رفت. نه برنامه‌ای، نه تحلیل درستی از اوضاع و ... حال که هاشمی‌رفسنجانی ردصلاحیت شده، خاتمی نیامده، موسوی و کروبی در حصرند و هر فرصتی برای تحریم فعال و هدف‌مند انتخابات از میان رفته، کاسه چه کنم چه کنم شایع‌ترین ابزار دوستان اصلاح‌طلب است.
گروهی به دنبال تحریم‌اند، برخی سودای حمایت از روحانی یا عارف را در سر می‌پروانند و عده‌ای دیگر نیز مایوس و ناامید از ردصلاحیت هاشمی‌رفسنجانی، زانوی غم در بغل گرفته‌اند.
برخی اصلاح‌طلبان پیش از این گفته بودند که کاندیدای آن‌ها یا خاتمی یا هاشمی‌رفسنجانی است، مجید انصاری گفته است که با ردصلاحیت هاشمی‌رفسنحانی، جبهه اصلاحات کاندیدایی ندارد، بدنه سرگردان‌اند. صدایی از خاتمی و هاشمی بلند نمی‌شود، مگر تکرار مکرراتی که هر بچه ده ساله‌ای هم می‌تواند پیرامون وضعیت کشور بگوید.
اپوزیسیون؟ شوخی می‌کنید؟ آن‌ها که سی سال است تکیه زده‌اند بر تخت بی‌خیالی و بدون ارزیابی درست از وضعیت کشور، مشغول صدور بیانیه‌هایی برای "ثبت در ناریخ" هستند.
این‌ها همه، هنوز از نتایج سحر بی‌برنامگی است.
و دل‌ام می‌سوزد از روزها و هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌هایی که از عمر امثال عبدالله مومنی، حسن اسدی‌زیدآبادی، مسعود باستانی، مهسا امرآبادی، ژیلا بنی‌یعقوب، بهمن احمدی‌امویی، عدنان حسن‌پور و ... در زندان می‌گذرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر