
القصه اینکه بعد از خرید پیروزی، قیچیها به کار افتاد.
عکسهای سلطان از صفحه اول جدا شد و بر گوشهای از دیوار اتاق آرام گرفت. روزها و
شبهایمان با این خیال سپری میشد که سلطان به تیممان بازگردد. به خصوص آنکه متکوویچ
نتایج خوبی نگرفته بود و اوضاع تیم خوب نبود.
لیگ 77 که شروع شد، رویاهایمان نزدیک به تحقق بود. همهجا
حرف از این بود که احتمال بازگشت سلطان زیاد است. باخت به چوکا در هفته دوم و
مساوی با فجر سپاسی در هفته سوم، شرایط را به گونهای پیش برد که بازگشت سلطان جلو
افتاد. برای استقبال از سلطان جاده قدم کرج شاهد ترافیک 15 کیلومتری از انسان بود
و هفته بعدترش، بازی با سایپا، میعادگاه بیعت دوبارهمان بود با سلطان. [همان بازی
که علی کریمی حدود دقیقه سی با ضربه سر دروازه سایپا راباز کرد و ما بازی را
بردیم]. با هدایت سلطان از هفته ششم 14 بازی پشت سر هم نباختیم و بسیاری از تیمها
را 4 تایی کردیم. استقلال را هم این وسط بردیم تا دنیا به کاممان باشد. در چهار
فصل سه قهرمانی و یک نایبقهرمانی، نتیجهای بود که ما با سلطان گرفتیم. روزهایی
که دعواهای مدیریتی تیم را نابود کرده بود، ما هنوز به امید سلطان تیم را تشویق میکردیم.
طی سالهای بعد البته دیگر آن دوران درخشان تکرار نشد. سلطان دیگر نمیتوانست رقیب
تفکرات جدید باشد، از طرفی دولتیها نیز روی تیم خیمه زده بودند و به هر شکلی تلاش
میکردند که سلطان را از پرسپولیس جدا کنند.
2. عشق ما به سلطان، برای بسیاری نه قابل فهم است و نه قابل
توجیه. سلطان برای ما تجسم عشقی بود که به پرسپولیس داشتیم و در علی پروین تجلی
پیدا کرده بود. علی پروین، مردی بود – و هست – که همیشه خودش بود. نه تلاش کرد کمسوادیاش
را با حرفهای مد روز و قشنگ پنهان کند و نه برای توجیه ضعفها و دلایل پیروزیاش،
دست به دامن مذهب شد. سلطان تجسم تعصب نمونهای بود که همیشه آرزو داشتیم بازیکنان
پرسپولیس داشته باشند: اینکه هر باخت تیم را نابود کند، اینکه بازیکنان بعد از
باخت به جای مصاحبه و آوردن توجیهات گوناگون، از فرط ناراحتی نای حرف زدن نداشته
باشند.
اما مهمترین نکتهای که در سلطان وجود داشت این بود که اسطوره
ما، انسانی بود مانند خودمان. او نه کامل بود و نه بیاشتباه. او با همهی ضعفهایی
که انسانهای عادی دارند، تبدیل به سلطان شده بود و همین برای ما ارزشمند بود. سلطان
کسی است که برای انگیزه دادن به بازیکنان یا تشر زدن به آنها، از همان الفاظی
استفاده میکرد که ما در استادیوم میگفتیم سادگی سلطان حتی در مصاحبه اخیرش با
عدل فردوسیپور هم مشخص بود، آنجا که گفت نمیداند سرمربی بارسلونا به بازیکنانش
چه میگوید که در زمین چنین بازی میکنند.
3. نوشتم که عشق ما به سلطان برای بسیاری قابل فهم نیست.
این عشق را آنهایی میتوانند بفهمند که در جایگاه 36استادیوم آزادی، همزمان با
شروع بازی، شعار داده باشند: "حمله حمله، تیم پروین، گل بزن گل بزن، یالا
قهرمان". جمعی که با هدایت حسین شلغم دم گرفتهاند "سلطان بلند شو"
و او هیچگاه از جای خود تکان نخورده باشد. سلطان برای ما همیشه سلطان است، هر چهقدر
که ورزشینویسان علیه او بنویسند، هر چهقدر که مدیران دولتی تلاش کنند او را
تخریب کنند، هر چهقدر منتقدان او را متهم کنند که تیمش "علی اصغری"
بازی میکند، باز هم ما به سلطان عشق میورزیم و با صدای بلند میگوییم:
"خدایا، از خلقت پروین متشکریم".
پسنوشت: فیلم گفتوگوی برنامه نود با علی پروین
سخت موافقم
پاسخحذفjana sokhan az zabane ma migooee
پاسخحذف