پیشنوشت: تاکنون درباره سانسور در مطبوعات و رسانههای
داخلی زیاد شنیدهایم. آنچه که این درد را برای بسیاری تحملناپذیر میکند، "خودسانسوری"
است. "کسری نوری"، در یادداشت کوتاهی که در
روزنامه "بهار" منتشر شده، به خوبی فضای فعلی رسانهها را تصویر کرده
است. توضیح آنکه این یادداشت، بدون دستکاری در رسمالخط منتشر
شده است.
روزنامه بهار، مثل باقی روزنامههای اصلاحطلب، یک شیفت کاری
ویژه در ساعات پایانی شب دارد که بعد از خروج اعضای تحریریه و شورای سردبیری فعال میشود.
مدیرمسئول محترم در این شیفت از سکوت و خلوتی شب نهایت بهره را میبرد و به بازخوانی
مطالب و مرور تصمیمات میپردازد.
این شیفت معمولا دو کارکرد دارد:
1. تغییر صفحه اول،
به نحوی که اعضای شورای سردبیری پس از چاپ روزنامه هر چقدر هم تلاش کنند به یاد نمیآورند
این تصمیمات را کی و کجا برای صفحه اول گرفتهاند؟!
2. حذف سطور و کلمات
و واردکردن شوکهای عصبی و فلجکننده به سرمقالهنویسان به نحوی که پس از انتشار مطالبتان
دچار انواع و اقسام اعوجاجات فکری، آنارشی تحلیلی و شلختگی نگارشی شوند.جرح و تعدیل
نوشته زمانی برای نویسنده جگرخراش میشود که بهیاد میآورد ملاحظات مدیرمسئول را یکبار
اعمال کرده و بازهم این جگر هنگامی به آتش کشیده میشود که پیش از این توافق شده بود
هر نوع تغییری در حضور نویسنده و با اطلاع او انجام شود تا آن بختبرگشته با ذائقه
و قلم خودش نوشته را حک و اصلاح کند.
ماجرا آنجا خوشمزهتر میشود که مدیرمسئول محترم آخر شب در
تماس تلفنی اطلاع میدهد «برای اینکه فردا سکته نکنی، الان میگم که یک تغییر کوچولو
در نوشتهات دادم» و...
صبح که نوشتهات را میخوانی به طرزی رویایی و شگرف ذهنت به
سوی طبیعت پرواز میکند و با پرندهای نازنین همذاتپنداری میکنی، «اسکول».